معنی سرهم نویسی

حل جدول

سرهم نویسی

نوشتن کلمات به صورت متصل

لغت نامه دهخدا

سرهم آوردن

سرهم آوردن. [س َ رِ هََ وَ دَ] (مص مرکب) درست کردن. جور کردن.


نویسی

نویسی. [ن ِ] (حامص) به معنی نوشتن به صورت مزید مؤخر در این ترکیبات مستعمل است: تندنویسی. خفیه نویسی. خوش نویسی. دعانویسی. رقعه نویسی. روزنامه نویسی. رونویسی. نامه نویسی. و دیگر ترکیباتی که ذیل نویس آمده است. رجوع به هر یک از این ترکیبات در ردیف خود شود.


پشت سرهم

پشت سرهم. [پ ُ ت ِ س َ رِ هََ] (ق مرکب) دُمادُم. پیاپی. پی درپی. متتابع. متوالی. متوالیاً.


سرهم بندی

سرهم بندی. [س َ هََ ب َ] (حامص مرکب) در تداول عوام کاری را بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن. (یادداشت مؤلف).
- سرهم بندی کردن، بی استحکام کاری انجام دادن. با عدم دقت کاری را انجام کردن.


افسانه نویسی

افسانه نویسی. [اَ ن َ / ن ِ ن ِ] (حامص مرکب) داستان نویسی. عمل افسانه نویسنده. قصه نویسی. رجوع به افسانه شود.


داستان نویسی

داستان نویسی. [ن ِ] (حامص مرکب) عمل داستان نویس. واقعه نویسی. مورخ.

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

لغت نویسی

فرهنگ نویسی تالیف کتاب لغت فرهنگ نویسی.


قانون نویسی

دات نویسی آسا نویسی عمل و شغل قانون نویس.


ظهر نویسی

نوشتن پشت چک و برات پشت نویسی ‎0 پشت نویسی


اخبار نویسی

عمل اخبار نویسی


پشت نویسی

‎ نوشتن در پشت سند برای انتقال آن بدیگری عمل ظهر نویسی، کسی که بنفع او پشت نویسی شده.


نام نویسی

ثبت نام اسم نویسی.

معادل ابجد

سرهم نویسی

441

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری